Skip to:
Content
Pages
Categories
Search
Top
Bottom

Profile

Name

siler

About Me

نقد «knock at the cabin»  

من از جزئیات صرف نظر می‌کنم، اما همین کافی است که بگوییم، این فیلم جدید ام. نایت شیامالان، برای اینکه کسی هالیوود را جبهه محکمی برای پیام‌رسانی لیبرال تلقی نکند، مثال متقابل دیگری ارائه می‌کند. در سالی که مدل هایی از تعدیل غیرلیبرال مانند «تاپ گان: ماوریک»، «تار» و «آواتار: راه آب» را ارائه کرده است، «تق زدن در کابین» این فضیلت را دارد که جسورترین، گستاخ ترین است. تخیلی و رادیکال آنها. این به وضوح به عنوان تضاد ایمان در برابر عقل مطرح می شود – و نظمی مبتنی بر ایمان را ارائه می دهد که آماده و مایل به استفاده از خشونت در تعقیب دیدگاه رستگاری خود است. تا اینجا، بسیار مناسب. چیزی که در مورد فیلم شیامالان تکان دهنده است، فراخوان آن به تسلیم شدن است. کارگردان این وظیفه را بر دوش عنصر لیبرال و مترقی جامعه آمریکا می گذارد تا با رادیکال های مذهبی خشن بیش از نیمی از راه برخورد کنند تا مبادا تسلیم خشم های بدتر شوند تا مبادا یک آخرالزمان به راه بیفتند.

یا بهتر است بگوییم آخرالزمان. پیش‌فرض فیلم، ملاقات یک خانواده آمریکایی معمولی از چهار سوار آخرالزمان است که همه مرد نیستند و نه سوار بر اسب، بلکه با کامیون ظاهر می‌شوند و ظاهراً فراری هستند. -میل مهیج تهاجم به خانه به یک منظره کیهانی از مامبو-جامبوی متافیزیکی. این فیلم همچنین یک فیلم تعلیقی است که در آن چیزی جز داستان مهم نیست و بنابراین هر بحثی در معرض خطر اسپویل شدن است. من مراقب خواهم بود، اما از قبل هشدار داده شود. خانواده ای که تعطیلات خود را در کلبه ای سپری می کنند، در جنگل های عمیق و بسیار فراتر از سیگنال های تلفن همراه، متشکل از اندرو (بن آلدریج)، یک وکیل حقوق بشر است. اریک (جاناتان گروف)، که شغلش نامشخص است. و دخترشان، ون (کریستن کوی)، که در ابتدا فاش می‌کند که او تقریباً هشت سال دارد و او را از چین به فرزندی پذیرفته‌اند. چهار نفر از مزاحمان توسط یک لئونارد (دیو باتیستا)، یک هالک زبان نرم و معلم کلاس دوم از شیکاگو رهبری می شود. همراهان او سابرینا (نیکی آموکا برد)، پرستاری از کالیفرنیای جنوبی هستند. آدریان (ابی کوین)، آشپز خطی در یک رستوران مکزیکی در واشنگتن دی سی؛ و ردموند (روپرت گرینت)، که برای یک شرکت گاز در مدفورد، ماساچوست کار می کند.

اولین تماس، در جنگل، توسط لئونارد برقرار می‌شود، که جاسوسی ون در حال صید ملخ است و به آرامی سعی می‌کند او را متقاعد کند که او پسر خوبی است، نه خزنده، و توضیح می‌دهد که باید با والدینش ملاقات کند و این موضوع کار اوست. "شاید مهم ترین شغل در تاریخ جهان." (برای یک لحظه فکر کردم او ممکن است یک منتقد فیلم باشد.) چهار نفر در واقع در می زنند، و وقتی از ورود آنها منع می شود، با سلاح هایی که آنها را ابزار می نامند، نفوذ می کنند: دستگاه های به ظاهر دست ساز و نو قرون وسطایی ( مانند کلنگ و پتک در انتهای جارو ضخیم). سپس آن‌ها درخواستی را که مدت‌ها قبل از افتتاحیه فیلم منتشر شده بود، از طریق تریلرهای آن مطرح می‌کنند. چهار متجاوز ادعا می کنند که از فجایع قریب الوقوع که زندگی انسان را خاموش می کند آگاه هستند – مگر اینکه این خانواده یکی از اعضای خود را برای قربانی کردن انتخاب کنند و سپس قتل را انجام دهند و نه با خودکشی. یکی از تریلرها این انتخاب را به وضوح بیان کرد – "خانواده خود را نجات دهید یا بشریت را نجات دهید" – اما، البته، چاره ای نیست. آنها باید هر دو را انجام دهند، و تعلیق اصلی فیلم این است که چگونه می توانند آن را به پایان برسانند.

بدون افشای یک جفت دیگر از جزئیات برجسته، بحثی در مورد «تق زدن در کابین» وجود ندارد: اول اینکه، گروه چهارگانه دارای قدرت هایی قوی تر از روشن بینی صرف است. آنها می توانند آفت های آخرالزمانی و با تعداد زیاد بدن ایجاد کنند و در جریان عمل، به نام عدالت بالاتر، یا به قول خودشان «قضاوت» از انجام این کار کوتاه نمی آیند. (هیچ وقت مشخص نیست که آخرالزمانی که آنها پیش بینی می کنند چیزی بیشتر از چیزی باشد که خودشان کنترل می کنند.) دوم، از بین تمام کابین ها و همه خانواده هایی که آخرالزمان ها می توانستند انتخاب کنند، آنها در مکانی فرود آمدند که در آن زن و شوهری زندگی می کردند. که آنها سابقه داشتند – یکی از چهار نفر اتفاقاً یک  باز بود که به اندرو حمله کرد و او را با جراحات جدی و همچنین برخی از افکار غیر مسیحی در مورد دفاع از خود تهاجمی به جا گذاشت. (اینکه نام واقعی بشر اوبنون است، یک چشمک غیرقابل ابهام سیاسی، نشان می دهد که شیامالان تا چه اندازه از یک وکیل حقوق بشری L.G.B.T.Q انتظار دارد که گونه دیگر را برگرداند، ببخشد، به تعویق بیاندازد، و بله، حتی اطاعت کند.)

این اکشن با فلاش بک های کوتاهی به اریک و اندرو در روزهای قبل مشخص می شود که به طور نازک و سطحی داستان پس زمینه آنها را ترسیم می کند. این یک تلاش قابل توجه است – که نشان می دهد رویکرد شیامالان نسبت به موضوع خود چقدر اشتباه و نادرست است. با تضاد قابل توجه، داستان چهار حامل عذاب به صورت شفاهی ارائه می شود. آن‌ها داستان‌های خودشان را در چند جمله سطحی می‌گویند که این وجه مشترک است: هر یک از آنها دارای چشم‌اندازهای نابودی آخرالزمانی بودند – چشم‌اندازهای وحشتناکی که باعث شد زندگی خود را رها کنند و با هزینه شخصی زیاد یکدیگر را پیدا کنند. و سپس تنها خانواده ای را بیابید که با دید آنها مطابقت داشته باشد و بتواند جهان را نجات دهد.

این پس‌زمینه، جوهر نادیده‌نشده و توسعه‌نشده «در کابین» است، داستان چهار رؤیایی که در اختیار داشتنشان منجر به یک اودیسه بین‌المللی و یک مسابقه مرگبار می‌شود. چه کسانی را پشت سر می گذارند و چگونه، چگونه یکدیگر را پیدا می کنند و وقتی با هم متحد می شوند چه می کنند؟ چگونه خانواده ای را با قدرت رهایی پیدا می کنند؟ آنها در مورد چه چیزی صحبت می کنند، چگونه برنامه ریزی می کنند، چه چیزی آنها را به فعلیت قدرت هایشان متقاعد می کند؟ (آیا آنها مهارت های آخرالزمانی خود را در مقیاس کوچک، با کشیدن علف های هرز یا سرریز کردن حوضچه انجام دادند؟) چگونه توانایی خود در ایجاد شرارت در سراسر جهان و دیدگاه خود را از شرارتی که توسط آنها مستقل از آنها ساخته شده است، متمایز می کنند (اگر اصلاً وجود داشته باشد). یک قدرت بالاتر؟ احساس آنها از اخلاقیات جستجویشان چیست؟ چرا آنها به جای درمان سرطان یا پایان دادن به گرسنگی تصمیم نمی گیرند؟

داستان تجربه دینی، رویاپردازان پیشگو که برای اثبات صحت تخیلات وحشیانه خود دست به هر کاری می زنند – این پیش فرض برخی از فیلم های بزرگی است که از قبل وجود داشته اند، مانند «اوردت» کارل تئودور درایر و «خلافت» مایکل تالکین. " مضمون آنقدر غنی است که جای چیزهای بیشتری وجود دارد و کارگردانی که در صف این فیلمسازان و سایر فیلمسازان ایستاده می تواند از آن برای اثبات هنر تخیل، همدردی تخیلی و کنجکاوی معنوی خود استفاده کند (به عنوان مثال، بسیاری از فیلمسازان انجام داده اند، با شخصیت ژان آرک، از درایر و روبر برسون گرفته تا ژاک ریوت و برونو دومون).

شیامالان به چنین کنجکاوی خیانت نمی کند. به نظر نمی‌رسد که او چنین تجربه‌ای رویایی را جدی می‌گیرد، بلکه تنها تأثیر آن را به‌عنوان قدرتی محض می‌پذیرد – اساساً به‌عنوان هیتلرهای ماوراء طبیعی که صدها هزار و حتی میلیون‌ها نفر را به وسیله فرقه مرگ خود نابود می‌کنند. درامی که شیامالان دنبال می کند این است که چگونه افراد منطقی و با نیت خوب می توانند و باید به ویرانگرهای تسخیر شده ای که آنها را گروگان می گیرند پاسخ دهند. پاسخ فیلم یک جواب بیمارگونه است.

«در کابین ضربه بزنید» اقتباسی – یا بهتر است بگوییم دگرگونی شدید – از رمان «کابین در انتهای جهان» اثر پل ترمبلی است. چیدمان و شخصیت ها اساساً یکسان هستند، مضامین ایمان در مقابل عقل، مقاومت در برابر سازش. اما خود عمل، زمانی که کوارتت به داخل کابین نفوذ می کند، به شدت متفاوت است. این یک سرزنش برای شیامالان نیست (برعکس، بسیاری از بهترین اقتباس ها به طور مشابه افراطی هستند). در عوض، این ویژگی های دیدگاه خود او است که با ظالمانه هم مرز است. فیلمنامه (که کارگردان با استیو دزموند و مایکل شرمن نوشته است) خشم چهار نفره و تمایل آنها به سمت تخریب را بیشتر نمایان می کند. نگرش فیلم به مقاومت و مسئولیت اخلاقی نیز کاملاً با کتاب متفاوت است، به گونه ای که قدرت متافیزیکی و زمانی مزاحمان را در هم می آمیزد.

خواه توهمات تقلب در رأی‌دهندگان و انتخابات تقلبی، توهمات تعصب «بیدار»، توهم توطئه‌های پیزاگیت مانند، هذیان درباره «دولت عمیق» یا توهمات در مورد ظلم و ستم واکسن‌ها، سیاست آمریکا و زندگی آمریکایی‌ها مملو از ایمان است. مانند تصورات اطمینان مطلق در مورد مزخرفات مطلق. این دیدگاه ها با قدرت اسلحه و پول پشتیبانی می شوند. به یک معنا، «در کابین ضربه بزنید» هشداری است درباره کوبیدن دری که ممکن است برای هر یک از ما تحت رژیم فاشیسم مذهبی – شاید به خاطر داشتن کتاب‌های اشتباه در مکان‌های نامناسب باشد. در دیگری، شیامالان در حال ضربه زدن به سیستم ایمنی ذهنی تماشاگرانش است، و آمریکا را نرم می کند تا حتی خواسته های ظالمانه و ویرانگر راست مذهبی را بپذیرد و از آنها پیروی کند، مبادا عوامل و شرکای آن دست به کارهای بدتر بزنند. این فیلمی است که جنگ را از بینندگانش می گیرد، همان طور که کتاب ها را از دست آنها می گیرد. این اثری از سینمای ضد مقاومت است.   

Skip to toolbar